طوفان دل

طوفانِ دل.
( بیااى ماهِ کنعانى بدریاى دلم بنشین.
که طوفانش تلاطم کرده امواج دریارا ).
( بیاروشن نماپرتوافکن که انوارت فروزان
کرده ،دلِ ساحل نشین هارا).
( تومیدانى خیال رویت رخسارزیبایت.
آرامش دهددلِ مرغان دریا را ).
( شده آشفته افکارم گرفته حالُ احوالم.
ربوده خوابِ شبها را ).
( بیافانوسِ زیبایم شکوفا کن دویاقو تت.
طراوت ده تو لبها را ).
( همه خوابنددر این خلوتگه وظلمت شب.
توبیدارى ، بنازم مهِ شبگرد دریارا ).
( همه تاریکى دلهازیادت روشن منورها.
برون عفریت تاریکى شفق سازى دلها را ).
(تودرتاریکى شبها،نظاره گربراحوالها.
بنازم قدرتِ باریتعلى را).
اگرهدیه نمایم آسمانى ازشقایق گل سزاى تو
دررحمت گشابهراسد تا تهى سازى زدل. هجران ودردهارا ).
ناگفته اى شعر گونه از.
اسدرضازاده.
خرداد٩٣

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *