الگوی برای کارآفرینان ایران/ عالی نسب برندی برای اقتصاد ملی
محمد عدلی: تازه وارد دبستان شده بود که اولین کارخانه کبریتسازی ایران به عنوان نمادی از تولید ملی راهاندازی شد. اهمیت احداث این کارخانه در تبریز، پس از لغو عهدنامه ترکمنچای و فضایی که توسط روسیه در منطقه قفقاز ایجاد شده بود به حدی بود که مادر خانواده یک کبریت و یک تابلو به دست فرزندانش میداد تا در مسیر مدرسه آن را به دست بگیرند و بیرق تولید ملی را برافراشته سازند. روی تابلو نوشته شده بود: «حب الوطن من الایمان».
میرمصطفی عالی نسب هر روز این تابلو را به دست میگرفت و با غرور مسیر خانه تا مدرسه را طی میکرد. آن روزها هیچ کس نمیدانست این کودک تبریزی سالها بعد لقب «پرچمدار اقتصاد ملی» را به دست میآورد و آنچنان در فضای اقتصادی دوران دشوار جنگ تحمیلی اثرگذار میشود که نامش برای همیشه با تولید ملی پیوند میخورد. شاید تنها عالیه خانم، مادر میهندوست او در رویاهایش میپروراند که روزی فرزندش با تولید سماور به ملی شدن صنعت نفت، مفهوم میبخشد و آن را به نمادی از تولید ملی تبدیل میکند. در دورهای دیگر عالی نسب کارخانه کارتنسازی تاسیس میکند تا صنعت بستهبندی ایران برای صادرات کالا را متحول ساخته باشد. میرمصطفی عالینسب در چند مطقع حساس سیاسی و اقتصادی ایران، یادگارهای بزرگی از خود به جا گذاشت تا واژه اقتصاد ملی مدیون او باشد.
تولد در عراق؛ کودکی در تبریز
مصطفی که پیشوند میر را به واسطه سیادت خانواده در نام خود داشت در سال ۱۲۹۸ در خانوادهای اصالتا تبریزی در شهر کاظمین به دنیا آمد. پدرش کربلایی سید حسین و مادرش عالیه خانم پنج دختر و دو پسر دیگر به نامهای مرتضی و مجتبی داشتند. کربلایی سید حسین پس از بازگشت از عراق به ایران، در تبریز به فروش چای مشغول شد. خانهاش در محله شتریان تبریز قرار داشت. او تازه ۵۰ ساله شده بود که در سال ۱۳۰۹ از دنیا رفت. پس از فوت او، همسرش عالیه خانم امور خانواده را به دست گرفت. روایتها از او به عنوان زنی مدیر، پرهیزکار و صاحب کمالات یاد کردهاند. مصطفی عالی نسب بارها از تعلیمات مادرش به عنوان تاثیرگذارترین عامل در مسیر زندگیاش یاد کرده است. این مادر فرهیخته در سال ۱۳۴۲ در تهران، دنیا را ترک کرد. مصطفی دومین پسر خانواده، حدودا ۱۳ ساله بود که پدرش را از دست داد و ۴۴ ساله بود که مادرش از دنیا رفت. او تا مقطع ابتدایی را در تبریز گذراند. پس از آن به علت مشکلات مالی خانواده، به شاگردی در مغازههای مختلف مشغول شد. در همین دوره به امور حسابداری برای کسبه میپرداخت. آن زمان امور حسابداری با روشهای سنتی انجام میشد اما مصطفی تصمیم گرفت آموزشهای پیشرفتهتری در این زمینه ببیند.
عزیمت به تهران در ۱۸ سالگی
در سال ۱۳۱۶ میرمصطفی به تنهایی راهی تهران شد و در دورههای آموزشی حسابداری شرکت کرد. او دورههای آموزش زبان انگلیسی و فرانسه را نیز پشت سر گذاشت در حالی که به طور همزمان در بخش حسابداری شرکت تجاری اتفاق، فعالیت میکرد. پس از مدت کوتاهی با پیشرفت در امور شغلی موفق شد ریاست حسابداری شرکت را برعهده گرفت. شرکت اتفاق وارد کننده لوازم چینی و بلور بود. عالی نسب همچنین یک دوره عالی حسابداری موسوم به Cost Accounting را نیز پشت سر گذاشت و در مرکز وابسته بازرگانی آلمان در زمینه اقتصاد، حسابداری و بازرگانی نیز دورهای را پشت سر گذاشت که دیدگاههای اقتصادی او را تقویت ساخت. هرچند او مطالعه در مورد اقتصاد و بررسی شرایط اقتصادی کشورهای مختلف را به این دورههای آموزشی محدود نکرد و مطالعات خود را تا سالهای پایانی عمر ادامه داد.
از افلاطون تا مکتب اقتصادی آلمان
عالی نسب جوان مطالعات خود را دائما در زمینههای اقتصادی، اسلامی و سایر بخشها تعمیم داد. این مطالعات هم جنبه نظری داشت و هم برای فهم هرچه بهتر مشکلات و نیازها و مسائل اقتصاد ایران هدفگذاری شده بود. خودش میگفت که مطالعه مکتبهای اقتصادی را از نظریه افلاطون آغاز کرد و هنگامی که به مکتب تاریخی آلمان رسید، مجذوب استحکام نظری و راهگشاییهای عملی آن شد. او به مدت دو سال مستمرا مطالعات اقتصادی خود را بر روی مکتب تاریخی آلمان متمرکز کرد. در کنار این مطالعات او در مورد مناطق مختلف ایران نیز به تحقیق پرداخت. آنچنان در مطالعه خصوصیتها و ویژگی های مناطق مختلف ایران پیش رفت که خودش میگفت طی چند سال موفق شده برای نوزده هزار روستای ایران فایل ویژه ایجاد کند. بعدها از این اطلاعات در تصمیمگیریهای خرد و کلان بهره برد تا خیلیها ریشه موفقیتهایش را در این مطالعات بدانند. در کتابخانه او کتابهای تخصصی اقتصاد و مدیریت که به زبانهای انگلیسی و فرانسه و فارسی بود، دیده میشد. مطالعه روزنامهها و مجلات مطرح آن دوران هم در برنامههایش قرار داشت تا جایی که نزدیکانش جمله مشهوری از او به یاد میآورند که میگفت: «پس از سالها استمرار در مطالعه پیر شدم اما از دانستن سیر نشدم.»
ارتباط با مراجع دینی
ریشه پرقدرت مذهب در خانوده عالینسب، او را به غیر از مسائل روز اقتصادی به سمت مطالعات اسلامی کشاند. در آن سالها که مرجعیت دینی نزد مردم مسلمان ایران جایگاه ویژهای داشت و البته نسبت آنها با حکومت با دوران پس از انقلاب متفاوت بود، میرمصطفی عالی نسب توانست ارتباط خوبی با بزرگان حوزه برقرار سازد. او جلسات منظمی با برخی مراجع تقلید همچون آیتا… بروجردی، آیتا… حجت، آیتا… میلانی برخی دیگر مراجع بزرگ آن دوران داشت و حتی جایگاه مشاور را برای برخی علما پیدا کرده بود. فرشاد مومنی از اساتید اقتصاد، نقل می کند که آیتالله بروجردی و آیتالله میلانی هیچگاه در مسائل اقتصادی بدون مشورت با عالینسب تصمیمگیری نمیکردند و حتی یک بار آیتالله میلانی فتوای خود در مورد سرقفلی و سفته را پس از مخالفت عالینسب تغییر داده بود. عالی نسب همچنین با استاد مرتضی مطهری و سید محمد حسینی بهشتی نیز جلسات و مباحث مستمری را دنبال می کرد. در آن دوران دوستی او با علامه محمد تقی جعفری نیز مشهور بود به طوری که قرار مشترکی در میان این دو گذاشته شده بود تا میرمصطفی عالینسب از علامه جعفری در علوم اسلامی بیاموزد و در مقابل به ایشان اقتصاد آموزش دهد. عالی نسب بعدها در فعالیتهای انقلابی با آیتالله طالقانی هم ارتباط خوبی پیدا کرد.
کسب و کار در تبریز و تهران
عالی نسب که از شاگردی مغازه در تبریز کار را آغاز کرده بود و به گفته خودش با تشویق مادر از همان سالهای نوجوانی به کار کردن پرداخت، در سال ۱۳۲۰ پس از گذراندن چند دوره آموزشی و کار در شرکت اتفاق بر اثر اشغال ایران توسط متفقین به تبریز بازگشت و کسب و کار مستقلی به راه انداخت. پس از تسلط حزب دموکرات در شهریور ۱۳۲۴ بر تبریز، میرمصطفی عالینسب بار دیگر به تهران آمد و تا سال ۱۳۲۸ به تجارت ظروف چینی و بلور پرداخت. او در تهران آنچنان پیشرفت داشت که در بازار تهران حجره بزرگ او در تیمچه حاجبالدوله یکی از پر رفت و آمدترین حجرهها و قدرت فعالیت اقتصادی او شهرت ویژهای پیدا کرده بود. هنوز ۳۰ سال را تمام نکرده بود که تجربههای متنوعی در فعالیتهای اقتصادی از مدیریت حسابداری شرکت اتفاق در تهران، فروش سهام، کار در شرکتها تا فعالیت مستقل تجارت ظروف چینی در تبریز و تهران را از سر گذراند.
خرید و فروش سهام
عالی نسب به واسطه قدرت تحلیل و پیشبینی در امور اقتصادی به خرید و فروش سهام کارخانهها نیز مشغول شد. زمانی که بورس در ایران تاسیس نشده بود برای خرید و فروش سهام در شهرهایی که واحدهای صنعتی تأسیس شده بود بازارهای محدودی شکل می گرفت. محدودیت واردات بر اثر جنگ جهانی، باعث رونق کاذب سهام واحدهای صنعتی شد و در حالی که جایگاه اقتصادی شرکتها ارتقاء نیافته یا تغییر کیفیتی در محصول شرکتها رخ نداده بود، بازار سهام به شدت افزایش قیمت پیدا کرد. عالینسب به عنوان کارگزار، خریدار و فروشنده سهام در این دوران استعداد خود را نشان داد به طوری که در منطقه فردی شناخته شده محسوب میشد. براساس تحلیلی که از شرایط اقتصادی منطقه داشت تصور وی این بود که وضعیت رونق بازار سهام پس از جنگ، ادامه پیدا نمیکند این پیشبینی هم بعدها اثبات شد و بسیاری از سهامداران، با واردات آزاد کالا متضرر شده یا سرمایههای خود را از دست دادند و اعتماد فعالان اقتصادی به تحلیلهای او افزایش چشمگیری پیدا کرد.
عبور از تجارت و رسیدن به تولید
مصطفی عالی نسب در ۳۰ سالگی به یکی از مشهورترین تاجران کشور در زمینه چینی و بلور تبدیل شد و با مطالعاتی که پشت سر گذاشته بود از نظر دانایی و تمکن مالی در سطح بالایی قرار داشت. او پس از مطالعات دینی و بررسی های اقتصادی به دلیل اعتقادات و رویکردهای ملی تصمیم گرفت مسیر فعالیت های اقتصادی اش را تغییر دهد. به این نتیجه رسیده بود که کمک به استمرار یک رابطه یک سویه با کشورهای پیشرفته و تبدیل شدن به یک واردکننده صرف با اصول اقتصاد اسلامی و اقتضائات تاریخی اقتصاد ایران سازگاری ندارد. با این حساب گام برداشتن در مسیر تولید ملی را به هدف اصلی خود تبدیل کرد. عالی نسب از سال ۱۳۲۸ دیگر کارت بازرگانی اش را تمدید نکرد.
سماور عالی نسب برندی اقتصادی و سیاسی
تصمیم عالی نسب برای تغییر رویه در فعالیتهای اقتصادی مصادف شد با مبارزات مردم برای ملی کردن صنعت نفت. رهبری این مبارزات و ریاست دولت ملی با محمد مصدق بود. با آغاز به کار دولت ملی میرمصطفی عالینسب فعالیتهای عادی خود را متوقف کرد به عضویت شورای ۲۵ نفره مشاوران اقتصادی دولت مصدق درآمد. پس از ملی شدن صنعت نفت تحریمها علیه ایران آغاز شد تا نفت ایران توان عرضه در بازارهای جهانی را نداشته باشد. در این شرایط مرحوم مصدق به دنبال راهی برای ایجاد تقاضای داخلی برای فروشن نفت بود تا در راه عبور از این مرحله مهم، از بسته شدن لولههای نفت جلوگیری شود. شورای مشاوران اقتصادی مصدق مسئول پیدا کردن صنعتگرانی شدند که بتوانند محصولاتی نفت سوز تولید کنند. چراغهای نفتی که آن زمان توسط کمپانی والور انگلستان به ایران میآمد با تحریم این کشور دچار مشکل شده بود.
عالی نسب در این زمینه گفته است: «وقتی به مهمترین بنگاههای تولیدی کشور مراجعه کردیم، مشخص شد که پیشرفتهترین دستگاههای پرس موجود در کشور دستگاههایی بود که قادر به تولید محصولاتی در حد قوطی و اکس شفق بود و این به معنای آن بود که نه سطح دانش فنی موجود در ایران و نه سطح ماشینآلات موجود در کشورمان امکان تولید داخلی سماور و اجاق نفتی را فراهم نمیکرد ضمن آن که ریسک سرمایهگذاری در این زمینه هم به اندازهای بالا بود که نمیشد از کسی توقع ورود به چنین صحنهای را داشت.»
در این شرایط حساس میرمصطفی عالی نسب تصمیم میگیرد با سرمایه شخصی خود وارد میدان تولید سماور و اجاق خوراکپزی نفتی شود. برند «عالینسب» که بر روی اولین سماورهای نفتی ایران حک شده است و قدیمیترها آن را به یاد می آورند اینگونه خلق شد و تاثیر شگفتآوری در بقای صنعت ملی نفت در آن روزها داشت. مردمی که آن روزها اغلب برای پخت و پز از منقل، اجاقهای گلی و هیزمی استفاده میکردند و تعداد محدودی از چراغهای والور انکلستان بهره میبرند، با تولید سماور و چراغ عالی نسب شرایط جدیدی را تجربه کردند و دولت نیز توانست تحریم انگلستان پس از ملی شدن نفت را پشت سر بگذارد. نکته جالب که نشاندهنده عمق مطالعات آن روز عالی نسب بود، اینجاست که وقتی او عنوان «صنایع نفت سوز و گاز سوز عالینسب» را برای کارخانه خود ثبت کرد چراکه میگفت چشمانداز آینده را در تبدیل شدن این چراغها از نفت سوز به گازسوز، میبیند. این کارخانه که تولیداتش مردم شهر و روستا را با امکانات جدیدی مواجه ساخت، پایهگذار تولید ملی پس از ملی شدن صنعت نفت بود و نماد همدلی دولت و ملت نام گرفت. به واسطه این کار بزرگ، مرحوم محمد مصدق دستور داده بود که دو عدد از سمارهای عالینسب به صورت نمادین و شبانهروزی در مدخل کاخ نخستوزیری (کاخ گلستان فعلی) نصب شود. روایت شده است که مصدق یک نمونه از این سماور در دفتر کار خود قرار داده بود و برای مهمانانش از آن چای میریخت.
توقف فعالیت کارخانه عالی نسب
شکلگیری کودتا مسیر عالی نسب را در کسب و کار تغییر داد تا او فعالیتهای اقتصادیاش را همگام با آرمانهایش پیش ببرد و تنها به فکر کسب درآمد نباشد. عالی نسب نقل کرده است: «به محض پیروزی کودتاچیان در سال ۱۳۳۲، واکنش شخصی من متوقف ساختن فعالیت تولیدی صنایع عالینسب در اعتراض به کودتا و کودتاچیان بود.» این تصمیم که مشروعیت کوتاچیان را به چالش میکشید،موجب شد تا نخست وزیر دولت کودتا که فردی نظامی به نام سرلشگر زاهدی بود، عالی نسب را اظهار کرد و با تهدید و توهین اورا مورد بازجویی قرار داد. عالی نسب چنین روایت کرده است: «مضمون محوری با زجوییهای زاهدی اعتراض به این مسئله بود که تو در دولت مصدق دست به چنین کار بزرگی زدهای و حال که سلطنت اعلیحضرت تثبیت شده است. آن را متوقف کردهای؟ وقتی من در واکنش به پرخاشها و توهینهای او بانهایت خونسردی پاسخ دادم که آری چراکه آن زمان من به آینده ایران خوشبین بودم و اکنون دیگر نیستم، نعرههای تهدید بار و توهینآمیز سرلشگر کودتاچی به اوج رسید.»
ماجرای راهاندازی مجدد
کارخانه سماور و چراغ عالی نسب در شرایطی که تقاضای زیادی برای خرید آن وجود داشت تعطیل شده بود و عالی نسب در حال برآورد شرایط و مشورت با اطرافیان برای راهاندازی کسب و کار جدید بود که پیغامی از سوی از سوی مرحوم آیتا… سید رضا زنجانی و مرحوم آیت ا… سید محمود طالقانی برای شرکت در جلسه مخفی نهضت مقاومت ملی، دریافت میکند. عالی نسب این جلسه را اینگونه روایت کرده است: «در آن جلسه مرحوم آقای طالقانی به نمایندگی از اعضای نهضت مقاومت سخن میگفت و خطاب به من فرمودند که از شجاعت و غیرت شما در تعطیل کردن کارخانه در اعتراض به کودتا سپاسگزاریم اما بررسیهای چند ماهه ما نشان میدهد که دولت کودتا حال که از این سطح از حمایتهای بینالمللی هم برخوردار است به این زودیها ساقط نخواهد شد و بنابراین مبارزات ملت ایران در دور جدید براساس پیشبینی و تحلیلها، مبارزاتی درازمدت خواهد بود. این مبارزه درازمدت به ابزارهایی نیاز دارد که یکی از آنها حمایتهای مالی و دیگری برخوردار بودن از یک محمل خوب برای حمایت از مبارزان و نیز احیاناً تشکیل برخی از جلسات در پوشش کارخانه است. شخصاً به نمایندگی از همه آقایان و به نام نهضت مقاومت از شما میخواهم که مجدداً کارخانه را راهاندازی کنید و ارتباط خود را با ما حفظ کنید.» در واکنش به این تقاضا، مجدداً کارخانه سماورسازی توسط عالی نسب راهاندازی شد. با آزادسازی قابل توجه واردات پس از کودتا، تلاش جدیدی برای رقابت با کمپانی های بینالمللی توسط کارخانه عالی نسب آغاز شد. دستاورد فنی این دوران برای میرمصطفی عالینسب ثبت ۵ اختراع به نام خود برای کارخانه بود. او در این مدت چند مشاور سوئیسی را نیز به خدمت گرفت و با انجام مطالعات دقیق دستاوردهای مهمی در مدیریت صنعتی مدرن از خود به جا گذاشت. عالی نسب گفته بود: «وقتی سوئیسیها کیفیت کارخانه را دیدند، تقاضای مشارکت و سرمایهگذاری مشترک داشتند اما من میخواستم این صنعت به معنای دقیق کلمه «ملی» باقی بماند. بنابراین، به استخدام آنها و اخذ دانش و مهارتهایشان بسنده کردم.» در این دوران ارتباط عالی نسب با آیتا… بروجردی و نهضت مقاومت ملی ادامه داشت. کمک به مهندس بازرگان و مهندس سحابی برای راهاندازی مدرسه کمال، تأمین مالی هزینههای پژوهشی علامه امینی برای تدوین مجموعه بینظیر الغدیر، کمک به راهاندازی مجله مکتب اسلام و … توسط عالی نسب انجام شد.
راهاندازی کارتنسازی
او در حال طراحی برنامه توسعه صنایع نفت سوز به گازسوز بود که در جلسات نهضت مقاومت اعلام شد، صنعت کارتنسازی در کشور به طور کامل در انحصار فردی است که مستقیماً با اسرائیل ارتباط تنگاتنگ دارد و نهضت مقاومت ملی به این جمعبندی رسیده است که باید یک مسلمان انقلابی خود را درگیر این رشته از صنعت کند. از عالی نسب خواسته شد تا وارد این کار شود. مرحوم عالینسب می گفت که من در پاسخ به این مطلب به شکلهای مختلف استدلالهایی را مطرح کردم که مضمون محوری آنها مخالفت با این تصمیم بود. به آنها توضیح دادم که در این چند ساله به یک مدیر صنعتی تمام عیار تبدیل شدهام که ۵ اختراع به نام خود ثبت کرده و کاملاً بر مسائل فنی و مدیریتی رشته خود احاطه دارد و حداقل ۳ اختراع جدید را نیز در دستور کار دارد. بنابراین، وارد شدن در یک رشته فعالیت جدید به معنای توقف آن تلاش ها آغاز تلاش برای کسب مهارت و تخصص در یک رشته فعالیت به کلی متفاوت است که موجب میشود من مزیت خود را در صنایع نفت سوز و تکامل آن در صنایع گازسوز از دست بدهم بدون آنکه بتوانم به چنین جایگاهی در صنعت جدید دست پیدا کنم. بر این اساس، پیشنهادهای جایگزینی را با جلسه در میان گذاشتم که هیچ کدام از آنها پذیرفته نشد.
در این شرایط عالی نسب تصمیم گرفت وارد این صنعت شود. کارخانه کارتنسازی میهن توسط عالی نسب راهانداز شد. این کارخانه امکان بستهبندی محصولات را فراهم می کرد. از سال ۱۳۴۵ بخشی از سهام کارخانه کارتنسازی میهن خریداری و در سال ۱۳۴۹ اکثر سهام آن، از خانواده میشل جمایل لبنانی و میر حمزه قاسمی خریداری شد. عالینسب در سال ۱۳۴۹ به افزایش سرمایه شرکت پرداخت و تا آبان ۱۳۵۱ سرمایه آن به ۸۰ میلیون ریال افزایش یافت. براثر سقوط یک هواپیمای جنگی بر روی کارخانه، در آبانماه سال ۱۳۵۱ دچار آتشسوزی و تعطیل شد.
ماجرای غرامت از ارتش
عالی نسب برای دریافت خسارت شکایتی را ترتیب داد اما آن زمان ارتش و دولت وقت زیر بار این غرامت نرفت. عالی نسب گفته است: «وقتی مطمئن شدم که پرداخت غرامت از سوی ارتش صورت نمی گیرد، چندین هزار متر از زمینهایی را که برای طرح توسعه سماورسازی خریداری کرده بودم، فروختم و برای تأمین مالی بقیه هزینههای مورد نیاز برای بازسازی و راهاندازی کارخانه کارتنسازی نیز راه پیدا کردن شرکایی از بخش خصوصی را انتخاب کردم. پس از آغاز دوران تزلزل حکومت پهلوی و در دوره شریف امامی، مجدداً در دادگستری طرح دعوا کردم. این بار کار بسیار خوب پیش رفت و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی دادگاه، رأی به نفع ما صادر و ارتش را ملزم به پرداخت غرامت کرد. اما هنگامی که به فاصله اندکی پس از این ابلاغ رأی انقلاب اسلامی در به پیروزی رسید، با مراجعه به د ادگاه اعلام صرفنظر از شکایت خود کردم و از دریافت غرامت به کلی چشم پوشیدم.»
پس از انقلاب
۵ روز از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود که امام خمینی (ره) به توصیه آیتالله بهشتی در حکمی ۸ نفر را برای تصرف اتاق بازرگانی مامویر کردند که نام میرمصطفی عالی نسب نیز در میان آنها بود. عالی نسب به واسطه رابطه خوبی که با انقلابیون داشت بلافاصله به عنوان مشاور اقتصادی دولت موقت به کار گرفته شد و سمتهایی را در شوراهای اقتصادی پذیرفت. یکی از مهمترین کارهایی که او برعهده گرفت و به سرانجام رساند، مدیریت ایرانخودرو بود. او اولین مدیر ایران خودرو پس از انقلاب بود. عالی نسب مانع تعطیلی این کارخانه شد و آن را به گونهای پیش برد که وضعیت مناسبی در تولید خودرو رقم خورد. عالی نسب پس از انقلاب مشاور اقتصادی رئیسجمهور و نخستوزیر در دولتهای رجایی، مهدوی کنی، باهنر و آیتالله خامنهای را بر عهده داشت. همچنین عضو شورای اقتصاد، شورای پول و اعتبار، اولین رئیس شورای عالی صادرات غیر نفتی، عضویت در هیأت مؤسس سازمان صنایع ملی، مسئول راهاندازی مجتمع مس سرچشمه و مجتمع فولاد اهواز، از جمله مسوولیتهای مهمی بود که بر عهده گرفت اما شاید نقش او در دوران جنگ تحمیلی به عنوان مشاور دولت برجستهتر از سایر مسوولیتها باشد چراکه در این دوران، اقتصاد تحریمشده ایران با تمام دشواریهای زمان جنگ به گونهای مدیریت شد که مایحتاج اساسی مردم تامین شد و حتی برخی اقدامات توسعهای نظیر ساخت فولاد مبارکه، مس سرچشمه و تولید خودرو پیش رفت.
از جنگ جهانی تا جنگ ۸ ساله
قدرت تحلیل و پیشبینی مسائل اقتصادی امتیاز برجسته و مهمی بود که میرمصطفی عالینسب با مطالعات بین رشتهای خود به دست آورده بود. بارها در مقاطع زمانی مختلف این ویژگی موجب شگفتی اطرافیان می شد. تحلیل شرایط اقتصادی در زمان جنگ جهانی دوم و سال های پس از آن هنگام رخدادهای مهم سیاسی و اقتصادی در ایران نظیر کودتای ۲۸ مرداد و وقایع پس از آن، انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، این موضوع را به خوبی اثبات کرد.
خودش گفته است که تحلیلگری در زمان جنگ جهانی دوم موجب شد تا انگیزه بیشتری در مطالعات اقتصادی پیدا کند تا امکان درک بهتری در مسائل اقتصادی ایران برایش فراهم شود: «هنگامی که جنگ دوم شروع شد به روشنی ملاحظه میکردم که چگونه به قاعده منطقهای رفتاری تبیین شده در قلمرو علم اقتصاد شرایط جنگی به صورت سلسله مراتب، منشا جهشهایی در قیمت همه انواع کالاها و خدمات میشد و هرچه ضریب اهمیت و درجه حساسیت آن کالا بیشتر بود شتاب افزایش قیمتها نیز به صورت بزرگتری خود را نمایان میکرد.» نتیجه این تحلیل ها بود که او را به مشاوری کاردان برای دولت در زمان جنگ تحمیلی تبدیل کرد. در زمان جنگ ۸ ساله با عراق هیچ کس در ایران به واسطه قحطی جان خود را از دست نداد و کمتر به این شگفتی اشاره شد. نقش عالی نسب در راهبردهای اقتصادی دولت وقت به عنوان اصلی ترین دلیل توفیق آن روزها یاد میشود. نرخ تورم ۷ درصدی در سال ۶۴ که همچنان رکوردی دست نیافتنی برای دولتهای پس از انقلاب محسوب میشود، نشانه ویژهای از مدیریت اقتصادی در آن روزهای دشوار جنگ است که نقش عالی نسب در آن غیرقابل انکار است.
ستاد بسیج اقتصادی
میرمصطفی عالی نسب در مطالعات خود بر روی جنگ جهانی دوم به نکاتی پی برد که خودش اینگونه آن را وصف کرده است: از نزدیک مشاهده کردم که چگونه در یک دوره زمانی نه چندان طولانی قیمت نان تا ۴۰ برابر قیمت قبل از جنگ افزایش مییافت و به این ترتیب هر روز بیش از روز قبل دسترسی به نان برای فقرا ناممکنتر میشد. آثار این محرومیت بلافاصله بر روی سلامت جسمی و فکری فقرا انعکاس مییافت و به موازات گسترش و تعمیق این مسئله همه شرایط برای بروز انواع بیماریها و شیوع انواع اپیدمیها مهیا میگشت. این چنین بود که به محض شروع جنگ تحمیلی خدمت آیتا… شهید دکتر بهشتی رسیدم و منطق رفتاری و مبانی نظری و نیز شواهد مورد مشاهده خود را درباره آثار اقتصادی جنگ با ایشان در میان گذاشتم. برای ایشان توضیح دادم که چگونه در شرایط جنگی از یک سو عرضه کل اقتصاد به دلایل متعدد با شوک منفی روبهرو میشود و از طرف دیگر قسمت تقاضای کل اقتصاد به طرز غیرمتعارفی متورم میشود و این شکاف فزاینده میان عرضه کل و تقاضای کل در صورت عدم مداخله دولت کار را تا آن جا جلو میبرد که دسترسی به نیازهای اولیه تضمینکننده تداوم حیات برای بخش قابل توجهی از جمعیت ناممکن میشود و فاجعههای انسانی بزرگ به بار میآورد.»
اینچنین بود که عالی نسب با دولت ارتباط بهتری پیدا کرد: شهید بهشتی پس از آنکه سخنان مرا شنیدند و چندین سؤال درباره وجوه مختلف مسئله مطرح کردند بلافاصله با شهید رجایی که آن موقع در مقام نخستوزیری مشغول فعالیت بودند تماس گرفتند و جلسهای طولانی در حضور شهید بهشتی و شهید رجایی در این زمینه داشتیم که نتیجه آن شکلگیری ستاد بسیج اقتصادی از همان اولین روزهای آغاز جنگ بود.
سازندگی پس از جنگ
عالی نسب با آغاز دولت هاشمی رفسنجانی ارتباط کمتری با تصمیمگیریهای اقتصادی کشور پیدا کرد و رفته رفته از صحنه کنار رفت. از سال ۱۳۶۸ به بعد تا پایان عمر به همراه چند نفر ازهمفکران خود نهضت مدرسهسازی روستایی در ایران را به راه انداخت و حاصل آن بالغ بر ساخت صد مدرسه روستایی بود که آن را بینام و نشان به آموزش و پرورش تقدیم کرد. فعالیتهای خیریه او از مدرسهسازی فراتر رفته بود به طوری که چند بیمارستان تامین اجتماعی به نام او بنا شده است که یکی از آنها بیمارستان عالی نسب در تبریز است.
پایان عمر ماندگار
میرمصطفی عالی نسب پرچمدار اقتصاد ملی ایران سال ۸۴ پس از ۸۶ سال زندگی در دورانهای سرنوشتساز ایران از ملی شدن صنعت نفت تا انقلاب اسلامی ایران و جنگ تحمیلی، از دنیا رفت اما بررسی فعالیتهای او در زمینه تولید و اقتصاد ملی نشان از ماندگاری مردی از جنس بخشخصوصی با آرمانهای ملی دارد. فعال اقتصادی و کارآفرینی که جهتگیریهای اقتصادیاش را در تمام دورههای حساس سیاسی با انتخابهای ملی و مردمی، پیوند داد، هفتم تیرماه سال ۸۴ و فقط ۴ روز پس از انتخاب محمود احمدینژاد به ریاست جمهوری ایران از دنیا رفت. او ۹ سال است که دنیا را ترک کرده تا دورانی خاص از فضای سیاسی و اقتصادی ایران را تجربه نکرده باشد.