کارآفرینی به مفهوم عام فرایندی است که طی آن فرصتهای تجاری برای تولید کالا و خدمات آینده کشف، ارزیابی و بهرهبرداری شود. این فرآیند شامل تمام وظایف، فعالیتها و اعمالی است که در راستای کشف و بهرهبرداری از فرصت تجاری جدید و تاسیس سازمان جدید انجام میشود. در کل دو نوع فرایند کارآفرینی را میتوان از هم تمییز داد: کارآفرینی فرد و کارآفرینی سازمانی. اگر فرایند کارآفرینی به وسیله فردی مستقل از سازمان خاص سازماندهی شود، فرایند کارآفرینی فردی نامیده میشود. کارآفرینی فردی سابقهای به طول عمل بنگاه اقتصادی دارد.
کارآفرینی سازمانی خود بر دو نوع است: کارآفرینی در سازمان و کارآفرینی توسط سازمان. کارآفرینی در سازمان به معنی آغاز فعالیت اقتصادی جدید یا دیگر گرایشات و فعالیتهای نوآوری توسط فردی یا گروهی از افراد به عنوان عضوی از سازمان، در دورن سازمان موجود است. این سازمان، سازمان مادر نامیده میشود. به فرد یا افرادی که به فعالیت کارآفرینی اقدام کرده است، کارآفرین سازمانی گفته میشود. کارآفرین سازمانی در سازمانهای بزرگ مانند دانشگاه همچون یک کارآفرین مستقل عمل میکند و بنگاههای اقتصادی جدیدی را بر مبنای محصول جدید، خدمات جدید یا فرایند جدید ایجاد مینماید. البته دانشگاه یا سازمان مادر در ستانده کارآفرینی با کارآفرین یا کارآفرینان شریک است و آنان را در زمینههای مختلف اقتصادی و فنی حمایت میکند. بنگاه نوپایی که توسط کارآفرین سازمانی تاسیس میشود بنگاه مشتقه نامیده میشود.
کارآفرینی توسط سازمان که کارآفرینی شرکتی نیز نامیده میشود، به این معنی است که سازمان به عنوان یک شخصیت حقوقی اقدام به ایجاد فعالیت جدید اقتصادی (بنگاه جدید، کارخانه جدید یا اداره جدید) میکند. در این حالت یک تیم کارآفرینی وجود دارد. این تیم متشکل از مدیر میانی سازمان، مخترع یا صاحب ایده و سرمایهدار مخاطره پذیر است. در این حالت سازمان مالک ستانده کارآفرینی است. البته مخترع یا صاحب ایده و سرمایهدار مخاطرهپذیر نیز در آن سهم دارند.
در کارآفرین مبتنی بر علم نیز هر دو نوع کارآفرینی قابل تصور است. اما کارآفرینی سازمانی از جایگاه بالاتری برخوردار است. در دانشگاههای کشورهای پیشرفته هر دو حالت از کارآفرینی سازمانی سابقه دارد. کارآفرینی در دانشگاههای تحقیقاتی ایالات متحده آمریکا عمدتا از نوع کارآفرینی توسط سازمان است. در حالی که کارآفرینی در اکثر دانشگاههای اروپا از نوع کارآفرینی در سازمان است.
در واقع کارآفرینی مبتنی بر علم یک فراینده یادگیری، تکاملی است که در دانشگاه یا توسط دانشگاه (به عنوان سازمان) شکل میگیرد. اعضای دانشگاه (اعضای هیات علمی یا دانشجویان یا کارکنان) و مدیریت دانشگاه و سرمایهگذار خطرپذیر خارج از دانشگاه سه بازیگر اصلی در فرایندکارآفرینی مبتنی بر علم هستند. اعضای دانشگاه معمولا در یکی از نقشهای مخترع یا کارآفرین ظاهر میشوند. مدیریت دانشگاه نیز به نمایندگی از شخصیت حقوقی دانشگاه ممکن است در یک یا چند نقش از نقشهایی مانند کارآفرین، سرمایهگذار، شکل دهنده و حمایت کننده فرایند کارآفرینی ظاهر شود. در بعضی از دانشگاهها بنگاههایی که توسط اعضای هیات علمی یا دانشجویان تشکیل میشود، دانشگاه و عضو هیات علمی سهم برابر میبرند. در بعضی مواقع دانشگاهها نقش سرمایهدار خطرپذیر را بازی میکنند. در بعضی دیگر بنگاه مشتقه به نام دانشگاه ثبت می شود و دانشگاهها به طور مستقیم در فعالیتهای اقتصادی مشارکت میکنند.
کارآفرینی مبتنی بر علم فرایند طولانی از زمان و فعالیت است که از مراحل و اقدامات مختلف شکل میگیرد. به عنوان نمونه شن و همکارانش فرایند کارآفرینی را به سه مرحله شناسایی فرصت کارآفرینی، توسعه ایده برای چگونگی پیگیری فرصت تجاری، و بهره برداری از فرصت تجاری تجزیه کردهاند. مرحله بهرهبرداری از فرصت، خود شامل چهار اقدام، یعنی، فراهم سازی، طراحی سازمانی، بررسی بازار و توسعه محصول است. از نظر هیندل و ینکن فرایند کارآفرینی مبتنی بر عمل از پنج مرحله شکل گرفته است: ایجاد دانش جدید به وسیله تحقیقات علمی، تبدیل دانش به ایدههای تجاری، ایجاد فرصتهای جدید بر مبنای ایدههای تجاری،دستیابی به بینش تجاری به وسیله تعریف پروژه بر مبنای فرصت ایجاد شده، و توسعه تکنولوژی بر مبنای پروژه تعریف شده. به نظر ندونزوا و همکارانش فرایند ایجاد بنگاه مشتق از دانشگاه که همان فرایند کارآفرینی است، به چهار مرحله قابل تجزیه است. این مراحل عبارتند از: ایجاد ایدههای تجاری از تحقیقات، طراحی پروژههای مخاطرهآمیز جدید ناشی از ایدهها، شروع بنگاههای مشتقه از پروژهها و تحکیم و تقویت ایجاد ارزش اقتصادی به وسیله بنگاههای مشتقه.
واهورا و همکارانش (۲۰۰۴) در یک مطالعه تجربی دو عنصر مهم از سیستم کارآفرینی مبتنی بر علم را تحلیل کردهاند. اولا آنها نشان دادهاند که فرایند کارآفرینی مبتنی بر علم (فرایند اشتقاق کارآفرینی) یک فرایند غیرخطی است که از پنج مرحله توسعه شکل گرفته است. این مراحل عبارتند از: تحقیقات، قالب بندی فرصتها، پیش سازمان، جهت گیری مجدد و بازده پایدار. هر مرحله بازگو کننده گروه معینی از فعالیتها و کانونهای استراتژیک است که قبل از حرکت به مرحله بعدی بایستی به طور کامل اجرا شوند. در هر مرحله، فعالیتها و تصمیمات انجام شده در گامهای آخر مرحله قبل بایستی تکرار شود، البته ماهیت فعالیت متفاوت است. این امر بیانگر پیوستگی مراحل به یکدیگر است. به عنوان نمونه در مرحله اول تنها فعالیتهای تحقیقاتی انجام میشود. اما در مرحله دوم که فرصت تجاری شکل میگیرد، برای یافتن موضوعات تجاری مناسب و شناخت منابع تجاری مناسب بایستی فعالیتهای تحقیقاتی اضافی انجام شود. در مرحله پیش سازمان نیز فرایند تحقیق برای توسعه و کسب منابع ضروری تکرار می شود.
همچنین واهورا و همکارانش نشان دادند برای اینکه جنین بنگاهمشتقه رشد کند و به مرحله بعدی توسعه برسد، نیازمند کسب منابع و ظرفیتهای خاصی است. اما همیشه منابع و ظرفیتهای مورد نیاز فراهم نیست و مشکلاتی در فرایند کارآفرینی به وجود میآید. آنها خلل ناشی از فقدان منابع و ظرفیتهای حیاتی برای گذار از یک مرحله به مرحله دیگر را اتصالات بحرانی نامیدهاند. به نظر آنها اگر اتصالات بحرانی برای مدت طولانی حل نشده باقی بمانند، فرایند کارآفرینی مختل شده و تشکیل بنگاه مشتقه با شکست مواجه میشود. بنابراین برای تضمین تبدیل جنین بنگاه مشتقه به یک بنگاه مشتقه بالغ با بازدهی پایدار، بایستی این اتصالات از میان بر داشته شوند.
آنها همچنین نشان دادهاند که ماهیت اتصالات بحرانی در مراحل مختلف متفاوت است و عموما به دلیل نقص در سرمایه اجتماعی، ضعف منابع و ناکافی بودن ظرفیتهای داخلی به وجود میآیند. این عوامل در تعامل با یکدیگر مانع شکل گیری فرایند ایجاد ارزش اقتصادی میشوند.
با توجه به مباحث بالا، در مقاله حاضر فرایند کارآفرینی مبتنی بر علم به عنوان یک فرایند ماتریسی با خواص یادگیری پویا، در نظر گرفته میشود. ستونهای ماتریس پیشرفت فعالیت در طول زمان و سطرهای آن تفکر و بازاندیشی در رابطه فعالیتها در یک مقطع را نشان میدهند. بنابراین، در فرایندی با ساختار ماتریسی، مرحله کارآفرینی جایگاهی ندارد و درایه ماتریس کارآفرینی، جایگزین مرحله کارآفرینی میشود. هر درایه از مجموعه فعالیتها و تصمیمات و اقدامات مشخص تشکیل شده است که در طول زمان انجام می شود. بنابراین هر یک از این درایههای کارآفرینی کارکرد خاص خود را در ماتریس کارآفرینی دارند و تابعی از یک سری عوامل فردی، سازمانی و محیطی هستند. در یک مفهوم پیشرفته این درایه را نرون و ماتریس کارآفرینی را شبکه عصبی میتوان نامید. اما در اینجا از این تعبیر و تعمیم اجتناب میکنیم.
ماتریس کارآفرینی مبتنی بر علم مورد نظر در این مقاله، بیست و پنج درایه دارد. از این بیست و پنج درایه اصلی و مابقی کمکی هستند. درایههای در قطر ماتریس کارآفرینی و درایه کمک در اطراف درایههای اصلی قرار دارند و آنها را از نظر دانش پیشین، اطلاعاتی وآینده نگری حمایت میکنند. درایه اصلی آغازین فرایند کارآفرینی مبتنی بر علم تحقیقات علمی است (درایه ۱۱)، دومی درایه اصلی توسعه ایده است که در موقعیت ۲۲ قرار گرفته است. سومین درایه اصلی طراحی پروژه کارآفرینی است که در موقعیت ۳۳ قرار دارد. چهارمین درایه اصلی تاسیس بنگاه مشتقه است که در موقعیت ۴۴ جای گرفته است. در نهایت پنجمین و آخرین درایه اصلی تقویت و تحکیم بازدهی است که در موقعیت ۵۵ قرار گرفته است. در درایه اصلی دوم از میان انبوه دانش و اطلاعات موجود (نتایج تحقیقات سابق) و جدید (نتایج تحقیقات جاری) تعدادی محدودی ایده تجاری استخراج میشود، در درایه سوم ابتدا ایدهها بررسی میشوند، سپس بهترین و محتمل ترین آنها به پروژههای کارآفرینی عینی تبدیل میشوند، در درایه اصلی چهارم پروژههای کارآفرینی بررسی و بهترین آنها اجرا و به بنگاه اقتصادی تبدیل میشوند (طراحی سازمانی) و در نهایت در درایه پنجم ارزش اقتصادی ایجاد شده به وسیله بنگاههای جدید، تقویت و تحکیم پیدا میکند (بازدهی پایدار).
درایههای بیست و پنج گانه به طور شبکهای به یکدیگر متصل هستند. بازدهی اقتصادی پایدار وابسته به کیفیت بنگاه ایجاد شده و اطلاعات و دانش پیشین دریافت شده از درایههای اصلی قبلی است، کیفیت بنگاه ایجاد شده به کیفیت پروژههای نهایی شده واطلاعات و دانش دریافت شده از درایههای قبلی بستگی دارد، این خود وابسته به کیفیت ایده اولیه و اطلاعات دانش دریافت شده از درایههای قبلی است، کیفیت ایده اولیه تابعی از کیفیت دانش انباشت شده در دانشگاه است و در نهایت کیفیت دانش تولید شده وابسته آینده نگری در رابطه با درایه اصلی بعدی است.
این الگو بر این فرض مبتنی است که کارآفرینی یا تیم کارآفرینی، یادگیرنده و دارای انتظارات عقلایی هستند و از روش مبتنی بر دانش پیروی میکنند، لذا در هنگام فعالیت جدی و رسمی در یک مرحله از کارآفرینی به مراحل دیگر (قبل یا بعد) میاندیشند، به آیندهنگری میپردازند و پیش زمینههای لازم را برای مراحل قبلی فراهم میکنند. به عنوان مثال کارآفرین در هنگام تحقیقات به قصد کارآفرینی، در رابطه با تبدیل آن به فرصت تجاری مطلوب فکر میکنند و به طور غیررسمی و با جدیت کمتر برای آن تلاش مینماید. بنابراین منظور از طراحی سازمانی به عنوان یک مرحله کارآفرینی، آن است که کارآفرینی به طور رسمی و جدی در رابطه با طراحی سازمان بنگاه مشتقه فعالیت میکند و به طور غیررسمی تحقیقاتی نیز انجام میدهد و در رابطه با مراحل قبلی باز اندیشی میکند.
۱-تحقیقات علمی
دانش علمی و تکنولوژیک به عنوان نطفه بنگاه مشتقه و کاتالیزور فرایند کارآفرینی، محصول تحقیقات دانشگاهی است. بنابراین تحقیقات نه تنها نقطه آغاز فرایند کارآفرینی مبتنی بر علم است. بلکه عنصر همیشه حاضر در فرایند تشکیل بنگاه مشتقه است. دانش حاصل از فرایند تحقیقات بر دو نوع است: دانش آشکار و دانش ضمنی. دانش آشکار محصول اصلی و مستقیم فرایند تحقیقات است و به عنوان کشف و اختراع نمود پیدا میکند و در قالب گزارش تحقیقاتی و مقاله یا کتاب بیان و منتشر میشود. اما دانش ضمنی محصول فرعی و غیرمستقیم فرایند تحقیقات است و در اثر یادگیری به وسیله انجام در وجود محققان نهادینه میشود و قابل کدگذاری و انتقال به دیگران نمیباشند. در بعضی مواقع در فرایند کارآفرینی دانش ضمنی اهمیت کلیدی و بیشتری از دانش آشکار پیدا میکند.
۲-توسعه ایدههای تجاری
فعالیت اصلی دو در فرایند کارآفرینی مبتنی بر علم توسعه ایده تجاری است. این فعالیت خود شامل سه اقدام ایجاد ایده، ارزیابی ایده و پیشنهاد آن به کمیته علمی مربوطه است. ایده تجاری از باز اندیشی و پردازش مجدد دانش علمی و تکنولوژی موجود و جدید حاصل میشود. تمام ایدههایی که بر مبنای نتایج تحقیقات ایجاد میشوند پتانسیل اقتصادی مناسب برای بهرهبرداری را دارا نیستند. لذا بایستی ارزیابی و گزینش شوند. معمولا ایدهها از سه جنبه علایق فردی پتانسیل فنی و پتانسیل تجاری مورد ارزشیابی قرار میگیرند. هر ایدهای از نظر پتانسیل اقتصادی منحصر به فرد است. یک ایده ممکن است از نقطه نظر فنی برجسته باشد اما از نظر تجاری غیرعملی باشد و همچنین ایدهای ممکن است از نظر علمی جالب و جذاب نباشد اما از نظر تجاری محتمل باشد. ارزیابی تکنولوژیک کاری پیچیده است که به مهارتهای خاص نیاز دارد و در اکثر مواقع امکان سنجی آن نیازمند تحقیق وتوسعه مستقل است. ارزیابی تکنولوژی ضروری است اما برای اعتبار بخشی به پتانسیل اقتصادی ایده کفایت نمیکند و بایستی از نظر پتانسیل تجاری (وجود بازاری پایدار در آینده) نیز ارزشیابی شود. در این مرحله بایستی به چند سوال پاسخ داده شود: تکنولوژی معین چه کاربردهای مختلفی دارد؟ کدام یک محتملتر است؟ چه کسانی بازی کنان کلیدی در این بازارها هستند؟ موانع ورود به این بازارها چه قدر جدی و پایدار هستند؟ آیا پتانسیل لازم برای تاسیس شرکت پایدار وجود دارد؟
اما برای اغلب دانشگاههای ایران که عادت دارند به طور سنتی از تحقیقات خود بهرهبرداری کنند، توسعه ایده تجاری بسیار مشکل است. لازمه این کار وجود پاردایم علمی جدید، فرهنگ کارآفرینی، عقلانیت جدید اقتصادی در دانشگاهها و ظرفیت (آزادی و امنیت طرح ایده توسط اعضای هیات علمی و محققان بیرونی) و توانایی آنها به تبدیل دانش و ارزشیابی پتانسیل تجاری ایدهها است. در رابطه با این مساله در قسمت نهادههای کارآفرینی مبتنی بر علم به تفضیل بحث خواهد شد.
۳-طراحی پروژههای تاسیس بنگاه
ایدههای ایجاد شده در فعالیت اصلی دوم عموما از ساختار مطلوبی برخوردار نیستند و دارای ابهام میباشند. چنین ایدههایی معمولا شامل عناصر علمی و تکنولوژیک است که پتانسیل شان برای ایجاد ارزش اقتصادی چندان شناخته شده نیست. در این فعالیت اصلی صرفا یک احساس یا فرض ناهموار در رابطه پتانسیل اقتصادی نتایج تحقیقات به نمایش گذاشته میشود. این فرض در پروژه تجاری نمود عینی پیدا میکند.
بنابراین هدف فعالیت اصلی دوم انتقال ایده خوب تعریف نشده به ایده منسجم و سازمند در قالب یک پروژه ایجاد بنگاه است که به دو موضوع خاص اشاره دارد: حفاظت از ایده و عینیت بخشی به ایده. این فعالیت اولین گام بزرگ جهت انتقال از قلمرو تحقیق به قلمرو تجاری در فرایند کارآفرینی مبتنی بر علم دلالت دارد. اجرای این فعالیت نیازمند سرمایهگذاری زیادی است.
در اغلب اوقات پتانسیل سودمندی یک ایده وابسته به حافظت از ایده است. در دانشگاههای ایران مکانیسمی برای حفاظت از ایده تجاری وجود ندارد و اصولا معلوم نیست که مالکیت ایده بایستی متعلق به دانشگاه باشد یا محقق. حفاظت از ایده بر دو مساله مهم تاکید میکند:۱-چگونگی شناخت مالکان ایدهها ۲-چگونگی حفاظت کارآمد این نتایج از جعل، کپی و تقلید. در رابطه با مساله اول این سوال مطرح است که چه کسی مالک ایده تجاری است. پاسخ ساده به این سوال این است که کسی مالک ایده است که مالک نتایج تحقیقات منجر به ایده تجاری باشد. اما مجددا این سوال مطرح میشود که چه کسی مالک ایده است که مالک نتایج تحقیقات منجر به ایده تجاری باشد. اما مجددا این سوال مطرح میشود که چه کسی مالک نتایج تحقیقات است. جوان این سوال چندان روشن نیست و چند عنصر مبهم در آن وجود دارد که عبارتند از: کثرت تامین کنندگان مالی، قراردادهای منعقد شده بین سازمانهای تامین کننده مالی و تیمهای محققان، مشارکت بین مراکز مختلف تحقیقاتی (عمومی و خصوصی) ، وضعیت افراد مختلف (استادان، محققان قراردادی، دانشجویان دکترا و غیره) که فعالیتهای تحقیقاتی را انجام دادهاند و نهایتا ویژگی ناملموس بیشترین نتایج . تمام عناصر فوق به پیچیده شدن وظیفه حفاظت از مالکیت فکری کمک میکند. بنابراین برای تعیین اینکه چه کسی مالک نتایج است به تحلیل عمیق نیاز است.
به محض اینکه مالک یا مالکان نتایج به صراحت مشخص شد، مساله بعدی حفاظت از این نتایج است. در این رابطه دو حالت متفاوت مورد توجه قرار میگیرد: حفاظت طبیعی و حفاظت مصنوعی. حفاظت طبیعی بر دو مورد سطح تکنولوژی نتایج (درجه نوآوری) و موانع در برابر تقلید تاکید دارد که هدایت تکنولوژیک را برای دوره قابل توجهی از زمان و مالکان نتایج ارایه میکند.
به محض اینکه پتانسیل اقتصادی ایده شناخته شد و قانونا حفاظت شد، باید در رابطه با بهرهبرداری مطلوب از آن تصمیمگیری شود. در این تصمیمسه گزینه قابل تصور است: فروش حق امتیاز، ارایه لیسانس و تاسیس بنگاه مشتقه. اگر گزینه بنگاه مشتقه انتخاب شود قدم بعدی تبدیل ایده به پروژه اصلی کارآفرینی است. این انتقال شامل موارد زیر است: ۱-توسعه تکنولوژی که با ایجاد پیش نمونه برای محصول، خدمت یا فرایند نمود پیدا میکند ۲-توسعه تجاری یعنی ساخت نقشه تجاری. هدف از توسعه تکنولوژی بازبینی امکانات بهرهبرداری صنعتی است. با ایجاد پیش نمونه، میتوان پتانسیل گسترش تولید به «مقایس بزرگ» را مورد بررسی قرار داد و به مشتریان و شریکان بالقوه اطمینان داد تکنولوژی جدید دست یافتنی و بازدهی مناسب قابل تحقق است.
توسعه تکنولوژی تابع دو گروه عوامل مادی و غیرمادی است. عوامل مادی موجودی ظرفیتهای فنی (مانند تجهیزات ، آلات دقیق، ماشین آلات و غیره) مربوط میشود که برای ایجاد پیش نمونه ضروری هستند. البته این ظرفیتها بسیار پیشرفته، پیچیده و پرهزینه هستند. عوامل غیرمادی مربوط به مدت زمانی است که تکنولوژی توسعه پیدا میکند. آماده سازی نتایج تحقیقات برای بهره برداری ممکن است چند ماه (حتی چند سال) به طول انجامد. طولانی شدن زمان بهرهبرداری، این خطر را به وجود میآورد که محققان از توسعه پیش نمونه (از لحاظ فنی) در زمان مقرر اجتناب کنند یا اینکه تکنولوژی ایجاد شده قبل از بهرهبرداری از نظر فنی و تجاری منسوخ شود.
هدف از توسعه تجاری تعیین راهی در نقشه تجاری است که این فرصت به طور واقعی به بهرهبرداری میرسد. یک نقشه تجاری خوب دو نقش مهم بازی میکند. یکی اینکه به طراحی استراتژیهای مربوطه کمک میکند و عناصر کلیدی مانند سرمایهگذاری، هزینه عملیات، بازدهی و غیره را به دقت برآورد میکند. دیگری اینکه صورت واقعی به فروش سند برای بانکها و سرمایهگذاران میدهد.
توسعه تکنولوژی و توسعه تجاری هزینه بالایی را طلب میکنند. اکثر دانشگاهها در تامین مالی آن با مشکل مواجه میشوند. هر چند که اغلب دانشگاهها در چارچوب سیاستهای حمایتی از دارایی فکری هزینههای گوناگونی را تامین مالی میکنند، اما تعداد اندکی از آنها میتوانند از عهده تامین مالی توسعه تکنولوژی و توسعه تجاری (پیش نمونه و نقشه تجاری) برآیند. چرا که عمده بودجه دانشگاهها به منظور اجرای دو ماموریت سنتی آموزش و تحقیقات تخصیص داده میشود. این در حالی است که به دلیل عدم توانایی پیش بینی و عدم ثبات بازارهای تکنولوژی پیشرفته و ظرفیت نسبتا پایین محققان برای کارآفرینی، تعداد کمی از عاملان بخش خصوصی (یعنی سرمایهگذاران مخاطرهپذیر) در این فرایند سرمایهگذاری میکنند. بدون شک این شکاف مالی مساله کلیدی در توسعه پروژههای کارآفرینی است. البته با دخالت دولت این مساله قابل حل است.
۴-تاسیس بنگاه مشتقه
در فعالیت اصلی چهارم، پروژه کارآفرینی تهیه شده در فعالیت اصلی سوم، اجرا میشود. در این فعالیت بنگاه مشتقه رسما دایر میشود. برای این منظور سه اقدام اصلی، یعنی طراحی سازمانی، گردآوری منابع و بازاریابی ضروری است. طراحی سازمان یادگیرنده، پویا و کارآمد، گردآوری منابع کافی و کیفی و ترکیب مطلوب آنها و بازاریابی اصولی سه رکن کلیدی برای موفقیت کارآفرینی به طور عامل و بنگاه مشتقه به طور خاص است.
دسترسی به منابع و شکل گیری تعامل پویا بین بنگاه مشتقه و سازمان مادر دو عنصر بسیار مهمی در این مرحله هستند. برای اینکه پروژههای کارآفرینی به عنوان واقعیتهای اقتصادی شکل بگیرند و پایدار بمانند، نیاز به منابع دارند. منابع مورد نیاز را به دو بخش میتوان تقسیم کرد: منابع ناملموس و منابع ملموس. منابع ناملموس شامل سرمایه انسانی، مدیریت، سرمایهاجتماعی، سرمایه ساختاری و غیره است. تحقیقات زیادی نشان دادهاند که علت اصلی شکست بنگاههای مشتق از دانشگاه فقر کیفیت مدیریت بوده است نه فقر کیفیت فرصت تجاری. توسعه فعالیت تجاری جدید بدون کارشناسان مدیریت (دانش چگونگی مدیریت) و شبکههای اجتماعی خوب (دانش چگونگی) موفق نمیشوند. منابع ملموس شامل سرمایه مالی و سرمایهفیزیکی است. سرمایه فیزیکی شامل تجهیزات آزمایشگاهی، لوازم آزمایش، آلات دقیق اندازهگیری و غیره است که بسیار پرهزینه هستند. فراهم سازی این سرمایه نیاز به سرمایه مالی دارد که به دلیل عدم اطمینان بالا در فعالیتهای نوآوری و کارآفرینی مبتنی بر علم فراهم سازی سرمایه مالی که سرمایه خطرپذیر نامیده میشود بسیار مشکل است.
در رابطه با شکل گیری تعامل بنگاه مشتقه و دانشگاه مادر لازم به ذکر است که ممکن است علاقه متضادی بین دانشگاه و بنگاه مشتق از آن بوجود آید. لذا دانشگاه بایستی برای جلوگیری واجتناب از آن تدابیری بیندیشند. معمولا بنگاههای مشتقه به تدریج رابطه خود را با محیط آکادمیک را قطع میکنند، اما در بعضی از زمینهها این رابطه در سطح نهادی (بین دانشگاه و بنگاه مشتقه) در سطح فردی (بین محقق و دانشگاه) کماکان پایدار باقی میماند:
– دانشگاهها بخشی از نیازهای مالی بنگاه مشتقه را تامین میکنند (برابر یا نابرابر)
– بنگاه مشتقه از حق امتیاز متعلق به دانشگاه بهرهبرداری میکند (منابع ناملموس)
– بنگاه مشتقه از بعضی از ظرفیتهای موجود در دانشگاه استفاده میکند. (منابع مادی)
۵-بازدهی اقتصادی پایدار
گرچه با ایجاد بنگاه مبتنی بر تکنولوژی فرایند کارآفرینی مبتنی بر علم به پایان میرسد اما از نظر توسعه ارزش اقتصادی خاتمه یافته نیست. چرا که بنگاه مشتقه بایستی در محیط اقتصادی به حیات خود ادامه دهد و بالنده شود و مزیتهای قابل لمس (از قبیل شغلها، سرمایهگذاری و مالیات و غیره) و مزیتهای ناملموس (مانند تجدید اقتصادی ، دینامیسم کارآفرینی، کمک مراکز علمی و غیره) را برای اقتصاد ملی ایجاد کند. در این فعالیت اصلی کارآفرین یا تیم کارآفرینی در جریان تولید، بازار محصول و کارکرد بنگاه را مورد مطالعه و بر اساس بازخوردهای به عمل آمده اصلاحات لازم را انجام میدهد.
نقشها در فرایند کارآفرینی مبتنی بر علم
در فرایند کارآفرینی مبتنی بر علم پنج نقش مهم وجود دارد که در تعامل با یکدیگر موجب شکلگیری ، رشد و موفقیت فرایند کارآفرینی میشوند. این نقشها به ترتیب ورود به بازی کارآفرینی عبارتند از:
۱-مخترع، فرد یا گروهی که نتایج تحقیقات بنیادی وکاربردی را به مصنوع (قابل لمس یا غیره قابل لمس) تبدیل میکنند. مخترع نقش خود را در مرحله اول فرایند کارآفرینی بازی میکند.
۲-کارآفرین، فردی یا گروهی از افراد که بر مبنای اختراع و ایده شکل گرفته برای ایجاد پروژه تجاری جدید تلاش میکنند. در واقع نقش کارآفرین، تبدیل تکنولوژی عرضه شده به کالا و خدمات جدید قابل عرضه در بازار، یا کاربرد تکنولوژی فرایند در تولید کالا یا خدمات موجود است، در واقع وظیفه کارآفرین یا تیم کارآفرینی شناخت، کسب، ترکیب منابع جهت ایجاد داراییهای استراتژیک و ظرفیتهای داخلی است که بنگاه نوظهور را به سوی رقابت موثر و کسب حداکثر سود ممکن هدایت میکند.
۳-سازمان مادر، سازمانی که در آن فعالیتهای تحقیقاتی به اختراع منجر میشود و خدماتی مانند ثبت اختراع و غیره را برای شرکت مشتقه فراهم میآورد. نقش اصلی سازمان مادر تسهیل در تبدیل حقوق مالکیت فکری به نوآوری تکنولوژیک است. لذا هم ابداع کننده تکنولوژی و هم کارآفرین در این سازمان جای دارند.
۴-سرمایهگذار خطرپذیر، فرد یا سازمانی است که منابع مالی لازم را جهت تاسیس شرکت مشتقه فراهم مینماید و ممکن است تجربه مورد نیاز مدیریت تجاری را عرضه نماید.
۵-سیاستگذار، نقش سیاست گذار ایجاد انگیزه و زمینه مناسب برای فعالیت نقشهای قبلی است. لذا توسعه فرایند اشتقاق، سیاستهای مناسب دولت را طلب میکند.
در فرایند اشتقاق کارآفرینی، یک فرد یا سازمان ممکن است بیش از یک نقش را بازی کند. بعضی مواقع سازمان مادر علاوه بر واگذاری حقوق مالکیت فکری منابع لازم را برای تاسیس شرکت مشتقه فراهم میکند. همچنین یک کارآفرین ممکن است، مخترع نیز باشد.
هر چیز بجای خویش نیکوست
سیاستمداران ما انسانهای خوب و متقی هستند مانند اکثر مدیران ما. لکن بهتر است بروند و کمی تا قسمتی فن و مهارت مدیریت بیاموزند که چگونه و در چه مواقعی چه بگویند و چه نگویند . پس لازم است دو نکته را مد نظر قرار دهند :
۱-مدیریت زمان
۲- برنامه ریزی استرات٫یک
البته خودشان انقدر عاقل و باغل هستند که بدانند . فرصت چیست و تهدید کدام است . سنجیده سخن بگویند و …. اینها فقط محض یاداوری بود و بس ………یا